مشتت را بلند می کنی تا ناتان، مراقبت را از آمدنت آگاه کنی، و با صدای رپ بلند، مطمئنی که او خواهد شنید. وقتی از پلهها به سمت در بالا میروید، میشنوید که ماشین پشت سرتان به آرامی در دوردست محو میشود. به سمت خانه کوچک می روید، قدم هایی که با صدای بلند در برف می خروشان. از راننده تشکر میکنید و از ماشین پیاده میشوید و در نسیم سرد نیمهظهر میروید. صدای جیر جیر در ورودی را می شنوید و انتظار دارید صدای نیتان را بشنوید که از شما استقبال می کند. سکوت مقدار کمی گرما.
اطلاعات دقیق...