بلافاصله با عصبانیت از دفتر بیرون دوید. اما وقتی به دفتر او رفت، میوکی را دید که با پسر دیگری به او خیانت می کند. او تصمیم گرفت دوست دخترش Miyuki را غافلگیر کند - او یک دسته گل خرید و یک رستوران رزرو کرد. این شب کریسمس قرار بود برای نائوکی خاص باشد. او در پارک مرکزی با یومه، گیتاریست جوانی آشنا می شود که مانند او کسی را ندارد که کریسمس را با او بگذراند. شادی او برای مدتی حواس نائوکی را پرت می کند. اما فرار از مشکل راه حل نیست. عاشقانه.
اطلاعات دقیق...