او لبخندی شبیه آفتاب داشت، اما در برخی نقاط غمگین به نظر می رسید. اسنو بی گناه و دوست داشتنی بود - ملایم اما با شخصیتی کمی شیطانی. در زمستان بارانی و مالیخولیایی، یک دختر دانشگاهی به نام "برف" در زندگی من ظاهر شد. داستان به عنوان یک مهندس، جدا از حقوق مناسب، اصلاً زندگی شخصی هم نداشتم، چه برسد به اینکه دوست دختر داشته باشم. اسنو نه تنها از من خواست تا قبل از پایان زمستان با من زندگی کند، بلکه او همچنین از اولین روز ملاقات ما خواست که با من رابطه جنسی محافظت نشده داشته باشد. کلا.
اطلاعات دقیق...